جدول جو
جدول جو

معنی دره تپه - جستجوی لغت در جدول جو

دره تپه(دَرْرَ تَپْ پَ)
دره وتپه، (درتداول عامه) از دره تپه گفتن، پراکنده گفتن. از امور مختل و غیر مربوط به یکدیگر گفتن. از امور غیرمتناسب با موضوع مبحوث عنه گفتن. سخنانی غیرمرتبط با یکدیگر گفتن. سخنانی تنها برای سرگرمی گفتن. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از درهشته
تصویر درهشته
جود، عطا، کرم، داد و دهش
فرهنگ فارسی عمید
(دَرْ رَ تَ)
دهی است از دهستان کاغذ بخش دورود شهرستان بروجرد. واقع در 18هزارگزی شمال باختری دورود و کنارراه مالرو میراحمدی به لبیان بالا. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ دِ)
دهی است از دهستان ایتوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد. واقع در 21هزارگزی شمال نورآباد و 11هزارگزی خاورراه شوسۀ خرم آباد به کرمانشاه. آب آن از سراب بادآور و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ پَ)
دهی است از دهستان مصعبی بخش حومه شهرستان فردوس. واقع در 23هزارگزی خاور فردوس و سرراه مالرو عمومی مصعبی به فردوس. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ)
دهی است از دهستان بهمئی سرحدی بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان. واقع در 30هزارگزی جنوب باختری صیدان مرکز دهستان، با 100 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است ساکنین آن از طایفۀ بهمئی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دَ هَِ تَ / تِ)
جود و عطا. (جهانگیری) (آنندراج) (انجمن آرا). عطا. (صحاح الفرس). جود و عطا و کرم. (برهان). کرم و بخشش و داد و سخا. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(گُ تَ)
دهی است جزء دهستان بهنام پازکی بخش ورامین شهرستان تهران، واقع در 8 هزارگزی شمال باختر ورامین سر راه آهن و یکهزارگزی راه شوسۀ ورامین به تهران. هوای آن معتدل دارای 483 تن سکنه است. شغل اهالی زراعت و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(دَرْرَ)
ده کوچکی است از دهستان چنارود بخش آخوره شهرستان فریدن. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ پَ)
دهی است از دهستان مصعبی. بخش حومه شهرستان فردوس. واقع در 32هزارگزی خاور فردوس و 6هزارگزی شمال راه مالرو عمومی نوغاب به فردوس. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ تَ)
دهی است از دهستان سیلاخور بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. واقع در 32هزارگزی جنوب باختری الیگودرز و 5هزارگزی جنوب خاوری راه شوسۀ ازنا به دورود، با 259 تن سکنه (سرشماری سال 1335 هجری شمسی) آب آن از چشمه و قنات و راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6). رود ازنا و رود دره تخت از شیب ماربوره در این محل به هم ملحق می شوند. رود دره تخت بطول 4 هزارگز از اشتران کوه سرچشمه می گیرد. ایستگاه آب شناسی آن که در سال 1334 هجری شمسی تأسیس شده در دره تخت با مختصات جغرافیایی به عرض شمالی 32 33 و طول شرقی 18 49 قرار دارد. (از دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ تَپْ پَ)
دهی از دهستان فعله کری بخش سنقر کلیائی شهرستان کرمانشاهان واقع در 15 هزارگزی خاور سنقر کنار راه عمومی سنقر به اسدآباد. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و سردسیر است. سکنۀ آن 340 تن. آب آن از رود خانه ده الیاس و چشمه و قنات. محصول آن غلات، حبوبات، انگور، قلمستان، میوه جات. شغل اهالی زراعت است. در اراضی این ده بوتۀ گون وجود دارد و هر دو سال یک مرتبه کتیرا گرفته میشود. راه فرعی به سنقرو دبستان یخچال دارد. اهالی به قالیچه، جاجیم، پلاس بافی اشتغال دارند. قالیچه و جوراب و دستکش در سنقر به خوبی مشهور است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ تَ)
دهی است از دهستان طیبی سرحدی بخش کهگیلویه شهرستان بهبهان. واقع در 9هزارگزی جنوب خاوری قلعه رئیسی مرکز دهستان. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. ساکنین آن از طایفۀ طیبی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ تِ)
دهی است از دهستان ویسر بخش مریوان شهرستان سنندج. واقع در 10هزارگزی باختر دژ شاهپور و باختر دریاچۀ زریوار، با 480 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است و در فصل خشکی از طریق کانی سانان اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ)
ده مخروبه ای است از دهستان موگوئی بخش آخورۀ شهرستان فریدن. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ چَ)
نام تیره ای از ایل بیرانوند. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 67)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ چَ)
دهی است از دهستان بیجوند بخش شیروان چرداول شهرستان ایلام. واقع در 29هزارگزی جنوب چرداول با 200 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ وُ تَپْ پَ / پِ)
دره تپه. تپه و ماهور.
- از دره و تپه گفتن، از همه جا گفتن. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(تَپْ پَ / پِ)
دهی از دهستان مرحمت آباد بخش میاندوآب شهرستان مراغه. دارای 526 تن سکنه. آب آن از رودخانه. محصول آن غلات، حبوبات، پنبه، چغندر و کشمش است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(تَپْپَ / پِ)
دهی است از دهستان مرحمت آباد بخش میاندواب شهرستان مراغه واقع در 19هزارگزی شمال باختری میان دوآب و 12هزارگزی شمال شوسۀ میاندوآب به مهاباد. جلگه و معتدل و مالاریایی و دارای 341 تن سکنه است. آب آن از سیمین رود، محصول آنجا غلات و چغندر و شغل اهالی آن زراعت، صنایع دستی مردم آنجا گلیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(چِ رِ تَ پِ)
دهی است جزء دهستان انگوران بخش ماه نشان شهرستان زنجان. در 3هزارگزی خاور ماه نشان و هزارگزی راه مالرو عمومی واقع است. کوهستانی و سردسیر است. 93 تن سکنه دارد. از رود خانه قزل اوزن آبیاری میشود. محصولش غلات و برنج و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ تَپْ پِ)
دهی است از دهستان در کوه بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد. واقع در 15هزارگزی خاوری چقلوندی. دارای 180 تن سکنه است. آب آن از چشمۀ سوچ تأمین می شود. ساکنین از طایفه بیرالوندند و زمستان به قشلاق می روند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(بُ مِ تَ پَ)
دهی است از دهستان چهاردولی بخش قروۀ شهرستان سنندج. سکنۀ آن 191 تن. آب آن از چشمه ومحصول آن غلات است. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
تصویری از درهشته
تصویر درهشته
عطا، کرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از در په
تصویر در په
پینه وپیوندی که بر جامه دوزند تکه ای که بر پارگی پارچه دوزند
فرهنگ لغت هوشیار
از تپه های باستانی در شمال روستای یساقی کردکوی که مربوط
فرهنگ گویش مازندرانی
کناره های دره
فرهنگ گویش مازندرانی
ته دره، نام بخشی در کوه های جنوبی بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
تپه ای در جنوب شرقی زینه وند بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
تپه ای بزرگ و قدیمی واقع در منطقه ی بهشهر که دهکده ی قره تپه
فرهنگ گویش مازندرانی
قسمت بالا، بخش بالایی
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مکانی در سوادکوه، به دنبال بره، حافظ بره
فرهنگ گویش مازندرانی